واییییییییییییییییییییییی بع از یه وقفه کوتاه دوباره اومدم برای عزیزتراز جونم بنویسم اخه این روزا درگیر پایان نامم هستم جیگر مامان . مرسانای نناسم نمیدونم چه جوری بگم الان انقد ناناز خوابیدی که حس میکنم تمام فرشته های اسمون نوبت به نوبت برای دیدنت صف کشیدن . من نمیدونم خدا این همه زیبابیی رو چه جوری میتونه تو صورتت خوشگلت جا کنه . خدایا ازت ممنونم به خاطر این همه لطف به خاطر مرسانای نازم ....................... عشق من تو 12 آبان 94 یه سرمای کوچولو خوردی و بردمت پیش دکترت و گفت جدی نیست سرمات و خداروشکر ... اخه فسقلی مامانی انقده گرمایی هستی که زمان بیرون رفتن از خونه یه مقدار که میپوشونمت سریع عرق میکنی و کلافه میشی همینم باعث میشه سریع سرما...